صفحه اصلی / عمومی / به قلم یورگن کلوپ ؛ مردی که شکست ها را تبدیل به پیروزی می کند

به قلم یورگن کلوپ ؛ مردی که شکست ها را تبدیل به پیروزی می کند

ad banner

می خواهم با داستانی شروع کنم که شاید تا حدودی خجالت آور باشد. داستان از این قرار است که من همیشه ترس این را داشتم که خارج از این دنیایی که زندگی می کنیم، شاید کسی شبیه خدا یا یک هم چنین چیزی به ما فوتبالیست ها و مدیران نگاه می کند و ما را زیر نظر داشته باشد. ولی در حال حاضر من، یورگن کلوپ به عنوان یک مسیحی ، فقط به یک خدا اعتقاد دارم و می توانم به شما اطمینان دهم که خدا هیچ ارتباطی با فوتبال ندارد.

پیش بینی بازی های ورزشی در بتکارت

غیر ممکن هایی که توسط مردی به نام یورگن کلوپ ، ممکن می شود!

حقیقت این است که، همه ما به طور مداوم شکست هایی را در زندگی تجربه می کنیم. من هم همانند بقیه وقتی مدیری جوان بودم شکست های زیادی خوردم. این یکی از آن داستان ها است.
می خواهم به سال ۲۰۱۱ برگردیم. هنگامی که من سرمربی تیم دورتموند بودم و ما در حال بازی با بایرن ‌مونیخ بودیم. این بازی همواره مسابقه بزرگی در بوندس لیگا محسوب می شود. ما در مونیخ در حدود ۲۰ سال برنده نشده بودیم. من به صورت کلی، خیلی از فیلم ها الهام می گیرم، بنابر این بیش تر از هر زمان نیاز داشتم که به بچه‌ها انگیزه دهم تا روحیه خودشان را حفظ کنند و تمرکز لازم را برای مسابقه قرار دهند. یکی از فیلم هایی که زیاد به آن فکر می کنم راکی است. به نظر من، مدیران آموزشی باید فیلم های راکی ۱، ۲، ۳ و ۴ را در مدارس عمومی سراسر جهان نشان دهند. این کار باید مانند یادگیری حروف الزامی باشد. اگر شما این فیلم ‌ها را تماشا کنید و حسی همانند این که می‌خواهید به بالای یک کوه صعود کنید را نداشته باشید، پس من فکر می‌کنم چیزی در مورد شما اشتباه است و یک جای کار شما می لنگد.

یورگن کلوپ
بنابراین شب قبل از این که با تیم بایرن‌مونیخ بازی کنیم، تمام بازیکنان خود را در هتل برای گفتگوی اعضای تیم جمع کردم. همه بازیکنان نشسته بودند. همه چراغ‌ ها خاموش بودند. من حقیقت اوضاع را به آن‌ ها گفتم. به آن ها گفتم که آخرین باری که تیم ما یعنی دورتموند در مونیخ، بایرن را شکست داده و برنده شده ، بیشتر شما نوزاد بودید و پوشک بر تن داشتید. بعد از گفت و گویی که در آن باره کردیم، شروع به پخش چند صحنه‌ای از فیلم “راکی ۴” در صفحه ویدئویی سالنی که در آن حضور داشتیم، کردم.به نظر من این صحنه ها نمونه های بسیار کلاسیک هستند. ایوان دراگو را به آن ها نشان دادم که بر روی تردمیل می ‌دوید، و او به مانیتور بزرگ کامپیوتر وصل است و دانشمندان مشغول مطالعه او هستند. این را به خاطر داشته باشید. من به بچه‌ها گفتم:

می‌ بینید؟ تیم بایرن ‌مونیخ ایوان دراگو است. از همه چیز بهتر است. بهترین تکنولوژی را در اختیار دارد. بهترین ماشین ‌ها برای آن ها است و غیر قابل توقف هستند.

بعد از آن، بازیکنان، راکی را در سیبری در کلبه کوچک خود دیدند که درختان کاج را خرد می‌کند و کنده ‌های درختان را حمل می‌کند و به بالای کوه می برد.
بعد از آن که آن ها راکی را دیدند، من به بچه‌ ها گفتم:

می ‌بینید؟ این داستان ما است و ما راکی هستیم. ما کوچک ‌تر از بایرن مونیخ هستیم، بله اما ما شور و شوق داریم. ما قلب یک قهرمان را داریم که توسط آن می توانیم هر کاری را کنیم. ما می ‌توانیم این کار غیر ممکن را انجام دهیم.

بعد از پخش این فیلم ها من داشتم می ‌رفتم و ادامه می ‌دادم و بعد از چند لحظه، به تمام پسران نگاه کردم تا عکس ‌العمل آن ‌ها را ببینم. انتظار داشتم آن ‌ها روی صندلی‌ های خود بایستند و برای مقابله با تیم بایرن همانند راکی آماده رفتن به یک کوه در سیبری شوند و کاملا دیوانه شوند. اما همه در همان جا نشسته بودند و با چشمان متحیر به من خیره شده ‌اند. کاملا پوچ و خالی. آن‌ ها همین طوری به من نگاه می‌کنند و حتما پیش خود می گویند این مرد دیوانه درباره چه چیزی صحبت می‌کند؟

121 4
بعد از آن دیوانه شده بودم. پیش خود گفتم فیلم راکی ۴ سال ۱۹۸۰ تولید شده و من آن را دیده ام. این پسران چند سال سن دارند؟ باید از آن ها سوالی بپرسم.
بالاخره گفتم:

بچه‌ها، یک لحظه صبر کنید. لطفا اگر می‌ دانید فیلم راکی کدام است و بازیگر آن چه کسی است دست خود را بلند کنید؟

در کمال ناباوری فقط دو دست بالا رفت. سباستین کهل و پاتریک اوومویلا. پرسیدم هیچ کس دیگر ندیده است؟ همه پاسخ دادند، خیر رییس.
بله تمام سخنرانی من چرند بوده است. این مهم ‌ترین بازی در این فصل است و شاید مهم‌ ترین بازی زندگی بعضی از این بازیکنان و من در ۱۰ دقیقه در مورد تکنولوژی شوروی و سیبری صحبت کرده بودم. واقعا خنده دار است. می توانید این را باور کنید؟ مجبور شدم تمام سخنرانی ام را از صفر شروع کنم.
می ‌دانید، این داستان واقعی است. این چیزی است که در واقع در زندگی اتفاق می ‌افتد. ما انسان ‌ها هستیم که گاهی اوقات خودمان را شرمسار می‌کنیم.گاهی اوقات این طور است ما فکر می‌کنیم که ما بیش ‌ترین تاثیر گذاری را با سخنرانی در تاریخ فوتبال داریم ولی همانند این موضوع در واقع داریم کاملا پوچ حرف می ‌زنیم زیرا از همه شرایط آگاه نیستیم. صبح روز بعد از خواب بلند می ‌شویم و انگار نه انگار اتفاقی افتاده است و به همان صورت ادامه می دهیم.
می ‌دانید عجیب ‌ترین قسمت داستان چیست؟ صادقانه می‌گویم اگر پیروز شویم یا مسابقه را از دست بدهیم، من واقعا نمی‌توانم مطمئن باشم که در ازای کدام قضیه این اتفاق افتاده است ولی من کاملا مطمئن هستم که در سال ۲۰۱۱ قبل از این که ۳ – ۱ مقابل بایرن مونیخ برنده شوم، این سخنرانی را انجام دادم و مطمئن هستم این داستان تاثیر خوبی را بر بازیکنان گذاشته است اما من نمی‌توانم صد در صد مطمئن باشم که موفقیت به خاطر این سخنرانی به دست آمده است. این قضیه چیزی درباره فوتبال است که مردم همیشه آن را درک نمی‌کنند چون از پشت پرده آگاه نیستند.

44 11
شما نتایج را فراموش می‌کنید و حتی گاهی آن ها را با هم قاطی می کنید و حتی به یاد نمی آورید ولی بازیکنان و من در آن زمان زندگی کردیم و هر اتفاقی هم که بیفتد باعث نمی شود که آن داستان ها را فراموش کنیم.
در زمان حال نیز باید بگویم که چند روز پیش افتخار این را داشتم که جایزه بهترین مربی مرد سال جهان ۲۰۱۹ را در مراسم بهترین های فیفا به دست آورم. ولی باید بگویم که من دوست ندارم در یک صحنه تنها با این نشان افتخار بایستم. هر چیزی که برای به دست آوردن این جایزه انجام داده ‌ام علاوه بر  شخص یورگن کلوپ ، به خاطر همه کسانی که در اطراف من هستند . نه فقط بازیکنان ، بلکه خانواده ‌ام و پسران من و همه کسانی که از ابتدا با من بوده ‌اند، زمانی که من یک فرد بسیار معمولی بودم و آن ها از آن زمان تاکنون من را همراهی کردند.
صادقانه بگویم، زمانی که من ۲۰ ساله بودم اگر کسی از آینده می آمد و به من می گفت که در زندگی چه اتفاقی خواهد افتاد، قطعا من باور نمی‌کردم که این آینده من باشد. اگر کسی بود که به این سو و آن سو پرواز کرده بود تا آینده را ببیند و بعد به من می گفت که چه اتفاقی در آینده برای من خواهد افتاد، من باز هم می‌گفتم که این کار و این قضیه غیرممکن است.
زمانی که ۲۰ ساله بودم اتفاقی برای من افتاد که می توانم بگویم آن قضیه زندگی ام را برای همیشه تغییر داد. من با این که خودم هنوز سن کمی داشتم تبدیل به یک پدر شده بودم. راستش را بخواهید زمان مناسبی برای این کار نبود زیرا من در فوتبال یک غیر حرفه ای یا یک آماتور بودم و در طول روز به دانشگاه می‌ رفتم. برای جبران هزینه های زندگی من در یک انبار کار می‌کردم که در آن فیلم ‌هایی را برای سینما نگهداری می‌کردند. در خصوص دی وی دی صحبت نمی کنم ، در اواخر دهه ۸۰ بود که همه چیز هنوز روی فیلم های قدیمی بود. کامیون‌ ها در ساعت ۶ صبح برای انتخاب فیلم ‌های جدید می‌ آمدند، و ما بار فلزی بزرگ را تخلیه و خالی می‌کردیم. صادقانه باید بگویم که واقعا سنگین بودند و دعا می‌کردید که چیزی با چهار قرقره را نشان دهند زیرا آن ها سنگین ترین بودند. اگر آن را انتخاب می کردند قطعا آن روز، روز بدی برای شما می شد و بسیار خسته می شدید.

56 2
من با این که بیست ساله بودم، هر شب ساعت پنج بامداد می‌خوابیدم و بعد از چند ساعت خواب نصفه و نیمه صبح زود به انبار می ‌رفتم و در طول روز به کلاس می پرداختم. شب‌ ها به تمرین ادامه می ‌دادم و بعد به خانه می ‌آمدم و سعی می‌کردم با پسرم زمانی را بگذرانم. زمان بسیار دشواری بود اما این سختی ها بود که زندگی واقعی را به من آموخت.
راستش را بخواهید من در آن زمان مجبور شده بودم که در دید بقیه به یک فرد بسیار جدی تبدیل شوم. دلیل آن را الان به شما می گویم. مثلا تمام دوستان به من زنگ می ‌زدند که شب ها با آن ها به یک بار یا یک رستوران بروم و تمام استخوان‌ های بدنم می‌خواستند بگویند بله بله حتما می آیم چون به این کار احتیاج دارم اما من نمی‌توانستم بروم، چون دیگر تنها برای خودم زندگی نمی‌کردم و فرزند داشتم. کودکان اهمیتی نمی ‌دهند که شما خسته هستید و می‌خواهید تا ظهر بخوابید در هر صورت باید به آنان رسیدگی کرد و زمان و مکان ندارد.
زمانی که نگران آینده یک بچه کوچک هستید، این نگرانی واقعی است و مشکل بزرگی محسوب می شود.از آن طرف نیز در خصوص فوتبال هر اتفاقی که در یک زمین فوتبال رخ می ‌دهد را نمی توان با چیزی مقایسه کرد.
گاهی مردم از من می‌ پرسند که چرا همیشه لبخند می ‌زنم حتی بعد از این که یک مسابقه را از دست می‌ دهیم؟ بله اکثر اوقات لبخند می ‌زنم و علت اش این است که وقتی پسرم به دنیا آمد، فهمیدم که فوتبال زندگی یا مرگ نیست که ما در آن یک زندگی را نجات دهیم. فوتبال چیزی نیست که باید فقر و نفرت را گسترش دهد. از طرفی فوتبال باید در مورد الهام و شادی باشد، به خصوص برای بچه های کوچک.
من دیده ‌ام که یک توپ کوچک چگونه می تواند زندگی یک انسان را تغییر دهید و زندگی شخصی برخی بازیکنان من همانند محمد صلاح، روبرتو فیرمینو و سادیو مانه باور کردنی نیست. بعد از همه این ها باید بگویم مشکلاتی که به عنوان یک مرد جوان در آلمان با آن مواجه شدم، در مقایسه با آن چه که باید بر آن ‌ها غلبه کرد، چیزی نبود.

223 1
لحظاتی بود که آن‌ ها می ‌توانستند به راحتی تسلیم شوند، اما هم چنین قصدی را نداشتند چون نمی خواستند تا رویا های خود را از دست بدهند در صورتی که انقدر به آن نزدیک نیز بودند. من فکر می کنم ۹۸ درصد از موفقیت فوتبال به خاطر تجارب و شکست هایی است که یک فرد تجربه می کند و هنوز هم می توان لبخند زد و به موفقیت روز بعدی فکر و آن را پیدا کرد. من در حال یادگیری هستم از زمانی که اولین اشتباه ام را مرتکب شدم تا موقعی که همین طور اشتباهات مختلفی را انجام دادم. هیچ وقت اولی را فراموش نمی کنم. من در سال ۲۰۰۱ به عنوان سرمربی تیم ماینتس منصوب شدم، جایی که ده سال به عنوان بازیکن برای آن ها بازی کردم و تا خداحافظی کردم تبدیل به مربی شدم. مشکل این جا بود که همه بازیکنان هنوز دوست من بودند و من یک شبه تبدیل به رییس آن ها شده بودم. آن ها هنوز من را به نام کوچک صدا می زدند و این برای من سخت بود که بتوانم چنین موضوعی را بپذیرم. وقتی مجبور شدم برای اولین مسابقه خودم را به اعضای تیم معرفی کنم ترجیح می دادم که یک به یک پیش هر کدام بروم و با آن ها صحبت کنم ولی این موضوع امکان پذیر نبود و این راه حل بدی برای یک مربی محسوب می شد. زمانی که مجبور بودم ترکیب تیم را به بازیکنان اعلام کنم سخت تر هم شد زیرا ما دو اتاق در هتل داشتیم که باید می رفتم و به یک بازیکن که دوستان من نیز بودند می گفتم تو در بازی فردا جزو یازده بازیکن اصلی هستی و شما خیر در ترکیب اصلی حضور نداری.
جای سخت اش آن بود که هنگامی که بازیکن دوم می پرسید چرا ؟ هیچ پاسخ منطقی نمی توانید در آن شرایط بدهید و فقط باید بگویید چون یازده نفر انتخاب شده را به زمین می فرستیم و تیم ظرفیتی بیشتر از این ندارد. به همین صورت در هر بازی مجبور شدم این کار را انجام دهم و هر دفعه نیز بازیکنانی بودند که می پرسیدند چرا و من نیز به همان صورت ادامه می دادم! واقعا سخت بود که کارم را به عنوان یک سرمربی به این صورت آغاز می کردم ولی چاره ای نداشتم. راهی بود که آن را انتخاب کرده بودم و باید ادامه می دادم.
شاید هنوز هم حرف من را باور نمی کنید ولی باید این را به شما بگویم که بزرگترین پیروزی و موفقیت من نیز با یک فاجعه آغاز شد.

77 1
از دست دادن بازی با نتیجه ۳ – ۰ در مقابل بارسلونا در فصل گذشته بدترین نتیجه قابل‌ تصور بود. هنگامی که برای بازی آماده می ‌شدیم، گفتگوی من با تیم و بازیکنان بسیار ساده بود. این بار دیگر راکی را مثال نزدم و بیشتر من درباره تاکتیک ‌ها صحبت کردم. اما من هم چنین حقیقت را به آن ‌ها گفتم:
ما باید بدون دو نفر از بهترین مهاجمان دنیا به میدان برویم و بازی کنیم. شاید از بیرون به ما بگویند که این قضیه غیر ممکن است و اجازه دهید صادقانه بگویم شاید غیر ممکن باشد اما چون شما هستید پس هستید و یک شانس برای شما وجود دارد.
جهان بیرون می‌گوید که این امکان وجود ندارد و اجازه دهید صادق باشیم، احتمالا غیر ممکن است. اما چون تو هستی؟ چون این تو هستی، ما یک فرصت داریم. من واقعا این را باور داشتم و این باور در مورد توانایی فنی آن ‌ها به عنوان یک فوتبالیست نبود بلکه در مورد کسانی بود که به عنوان انسان بر هر سختی که پیش روی آن ها قرار داشت غلبه کرده بودند و با موفقیت از آن بیرون آمده بودند. تنها چیزی که می توانستم به سخنان ام اضافه کنم این بود :

بیایید اگر شکست می خوریم، به زیباترین حالت ممکن این کار را انجام دهیم.

البته برای من آسان بود که آن کلمات را بگویم زیرا من تنها کاری که انجام می دهم این بود که آن ها را بر زبان بیاورم اما برای بازیکنان این قضیه بسیار سخت بود که آن را عملی سازند. اما به خاطر همدیگر و هوادارانی که در ورزشگاه آنفیلد حضور داشتند عمل غیر ممکن را ممکن کردیم و موفق شدیم. چیز زیبایی که در مورد فوتبال وجود دارد این است که شما نمی ‌توانید کاری را به تنهایی انجام دهید. باور کنید نمی شود. این کار حتما باید گروهی انجام شود تا به هدف برسید.
این را به شما بگویم که من واقعا لحظه ای شبیه به این را در لیگ قهرمانان ندیده بودم. هنگامی که یادم رفت که ترنت الکساندر آرنولد چه نبوغی دارد و توپ به گوشه زمین رفت و دیدم که آرنولد به دنبال آن می رود. شقیری هم به دنبال او حرکت کرد. متاسفانه من در آن لحظه با دستیار خود صحبت می کردم زیرا برای یک تعویض آماده می شدیم و سرم را از بازی برگردانده بودم.

23 7
شاید باورتان نشود ولی هر موقع به آن لحظه فکر می کنم سرگیجه می گیرم که چرا آن را از دست دادم. سرم را سمت توپ چرخاندم و دیدم که آن به سمت دروازه پرواز می کند. همان لحظه برگشتم و به دستیارم نگاه کردم و اوگفت چه اتفاقی افتاد و من هم سریع جواب دادم که نظری ندارم. بعد از آن هواداران را در آنفیلد دیدم که دیوانه شده بودند و ورزشگاه غرق از جنب و جوش بود و حتی به سختی صدای دستیار ام را می شنیدم که می گفت ما برگشتیم؟ یعنی توانستیم این کار را انجام دهیم؟ هرگز جملات او را در آن لحظه فراموش نخواهم کرد و همیشه با من خواهد بود.
باورتان می شود؟ هیجده سال سرمربی گری کردم و میلیون ها ساعت این بازی را نظاره کردم ولی لحظه ای که تمام زندگی امان را تغییر داد را از دست دادم. از آن شب به بعد، احتمالا تا الان ۵۰۰،۰۰۰ بار فیلم آن شب را تماشا کرده‌ام ولی از نزدیک من فقط دیدم که توپ به تور اصابت کرد. بعد از بازی وقتی به اتاق مخصوص خودم رفتم، حتی یک قطره هم آبجو نداشتم. سکوتی که در آن لحظه کرده بودم را درب بطری آب شکست. مدام به بازی فکر می کردم و لبخند می زدم. احساسی بود که نمی ‌توانم آن را توصیف کنم. هر چقدر هم که بگویم حس واقعی ام را تداعی نمی کند. وقتی به خانه برگشتم خانواده و دوستان ما در خانه ما حضور داشتند و همه یک جشن بزرگ را برپا کرده بودند اما من از نظر احساسی خسته بودم یعنی خالی خالی بودم و ترجیح دادم که پس از مدت به رختخواب بروم. بدن و ذهنم کاملا خالی بود و هیچ چیزی در من وجود نداشت. شاید باورتان نشود ولی بهترین خواب زندگی ام را داشتم. بهترین لحظه صبح روز بعد بود که بیدار شدم و دوباره متوجه شدم که چه اتفاقی افتاده است. واقعا درست است؟
این اتفاق افتاده است؟!
برای یورگن کلوپ فوتبال تنها چیزی است که لذت آن از سینما بهتر است و این که بیدار شدم و دیدم همه چیز هایی که دیشب اتفاق افتاده اند حقیقت داشتند باور نکردنی بود ولی واقعا اتفاق افتاده بود.

1123
از ماه ژوئن زمانی که جام قهرمانان اروپا را در خیابان ‌های لیورپول به دست گرفتیم و با اتوبوس در شهر چرخیدیم، به این موضوع فکر می‌کردم. واقعا من کلمه ‌ای ندارم که بتواند احساسات آن روز من را توصیف کند.

ما سوار اتوبوس بودیم و هر بار که فکر می‌کردیم رژه به پایان می ‌رسد و بعد از آن که احتمالا هیچ فرد دیگری در شهر لیورپول وجود نخواهد داشت. ما خیابان ها را یکی یکی طی می کردیم و رژه ادامه پیدا می کرد. مطلقا غیر واقعی به نظر می رسد. اگر همه عواطف را کنار بگذارید و تمام هیجان و عشقی که دارید در آن روز در هوا و در بطری بریزید، دنیا جای بهتری خواهد بود.من هنوز هم نتوانسته ام احساس آن روز را از سرم بیرون کنم. فوتبال همه چیز را در زندگی به من داده ‌است اما من واقعا می ‌خواهم در ازای این قضیه چیز بیشتری برای برگرداندن به دنیا انجام دهم. شاید گفتن آن آسان باشد ولی با اطمینان می گویم که دوست دارم این کار را انجام دهم. اما در واقع خود شما چطور می توانید یک تفاوت را ایجاد ‌کنید؟
در طول سال گذشته من واقعا از دیدن خوان ماتا، مت هولمز، مگان راپیونه و بسیاری از فوتبالیست ‌های دیگر در جنبش هدف مشترک شگفت زده شدم. اگر در مورد کاری که آن ها انجام می ‌دهند اطلاعی ندارید، باور نکردنی است.
بیش از ۱۲۰ بازیکن وعده داده ‌اند که ۱ درصد از درآمد خود را در اختیار سازمان‌ های خیریه غیر دولتی فوتبال در سراسر جهان قرار دهند. آن ‌ها قبلا به حمایت از برنامه‌ های فوتبال جوانان در آفریقای جنوبی، زیمبابوه، کامبوج، هند، کلمبیا، انگلستان، آلمان و بسیاری از کشور های دیگر کمک کرده ‌اند. این موضوع فقط برای فوتبالیست های مطرح دنیا نیست بلکه ۱۱ نفر از تیم ملی زنان کانادا به این نهضت پیوسته ‌اند. از ژاپن، استرالیا، اسکاتلند، کنیا، پرتغال، انگلیس، غنا و کشور های دیگر نیز این قضیه مورد حمایت قرار گرفته است. این قضیه فعلا در خصوص فوتبال است و من نیز فقط می‌ خواهم جزوی از این قضیه باشم. بنابر این من نیز ۱ درصد از حقوق سالانه خود را به این هدف مشترک و زیبا اختصاص می ‌دهم و امیدوار هستم که بسیاری از مردم در دنیای فوتبال به من ملحق شوند.

45 8
بیایید با هم صادق باشیم. ما فوق ‌العاده خوش‌شانس هستیم که می توانیم در این جنبش شرکت کنیم و این مسئولیت بر گردن ما قرار داده شده تا به عنوان افراد ممتاز در این قضیه برای اهدا کمکی به کودکان در سراسر جهان که فقط به یک شانس در زندگی نیاز دارند، نقشی داشته باشیم.
ما نباید این قضیه را فراموش کنیم که ما نیز در زندگی مشکلات جدی را پشت سر گذاشته ایم. این حبابی که ما در آن زندگی می کنیم واقعی نیست و مشکلاتی که در زمین فوتبال نیز اتفاق می افتند مشکلات واقعی نیستند و هدف بزرگ تری از آن وجود دارد. تنها به این فکر کنید که اگر همه ما با هم باشیم چگونه می توانیم دنیا را تغییر دهیم به این همین صورت که یک درصد از آن چه که برای ما تفاوتی ایجاد نمی کند را ببخشیم زیرا می تواند صد ها هزار زندگی را تغییر دهد و یک تفاوت مثبت در جهان را به وجود آورد.

پیش بینی بازی های ورزشی در بتکارت

bomb 5
برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 0 میانگین: 0]

درباره تیم محتوای بتکارت

آواتار تیم محتوای بتکارت

این مطالب را نیز ببینید!

معرفی بهترین کانال‌های پروکسی تلگرام

معرفی بهترین کانال‌های پروکسی تلگرام + فهرست تمام کانال ها

تلگرام یکی از بهترین شبکه‌های اجتماعی و ارتباطی است. که در کشورهای مختلف طرفداران زیادی …

یک کامنت

  1. آواتار Fardin

    چه قشنگ بود مرسی 🙏🏻
    همیشه دوست داشتم سرمربی رئال بشه خیلی دوسش دارم 😔♥️

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *