همه میدانیم فرانس بکن بائر، اسطوره فوتبال آلمان، قیصر فوتبال است. اما در برزیل مردی بود که قیصر قلابی فوتبال بود! مردی به نام کارلوس کایزر، قیصر دروغین فوتبال برزیل!
قیصر فوتبال برزیل
میلیون ها بچه در دنیا همه باهم یک هدف دارند:
تبدیل به فوتبالیست حرفه ای بشو.
خیلی ها خیلی زود متوجه میشوند که این جز یک رویای پوچ نیست اما همچنان خیلی ها سال ها خون و عرق و اشک میریزند و پیش از مواجه شدن با نتیجه نهایی، از بین میروند. بدون این که زمان دوباره بازگردد!
در برزیل رقابت بسیار سخت تر است. چرا که در شهرهای بزرگ، این موضوع تنها یک رویا نیست. بلکه تنها راه نجات برای فرار از فقر مطلق است. در آن جا فقط شما باید بهترین و با استعدادترین استعداد باشید تا راه نجات برای شما وجود داشته باشد.
حالا میخواهیم داستان مردی را برای شما تعریف کنیم که توانایی خاصی در فوتبال نداشت و در بین بهترین استعدادهای فوتبالی نبود اما با این حال او به گونه ای مدیران باشگاه های مختلف را به مدت 20 سال راضی کرد تا در تیم های آن ها حضور داشته باشد!
کارلوس هنریک راپوسو، متولد دوم آوریل سال 1963 در شهر ریو پدروی برزیل است. زندگی اولیه او کاملا شبیه سایر فوتبالیست های جوان برزیلی است. او در سال 1970 ربوده شد و به شهر ریو دوژانیرو منتقل شد.
هنریک در اوایل یک هوادار فوتبال بود. او را در زمان کودکی میتوانستیم در زمین های خاکی پیدا کرد! حتی لقب “قیصر فوتبال” را نیز به او داده بودند! خوش که میگوید این لقب را به خاطر شباهتش به بکن بائر، اسطوره فوتبال آلمان به او داده بودند اما منابع دیگر ادعا میکنند که این لقب را به خاطر شباهتش به یکی از برندهای نوشیدنی الکلی معروف به او دادند!
با این حال زمانی که قیصر فوتبال داستان ما به دوران بلوغ خود رسید، متوجه شد که چیزی برای جلب توجه ندارد. اینجا جایی بود که او دروغ را چاشنی استعداد پایین خود کرد و داستان های جذاب و دروغش باعث شد او را به 4 گوش جهان ببرد!
او زمانی که 16 ساله بود اولین قرارداد حرفه ای خود را با یک باشگاه مکزیکی به نام پوئبلا بست. اینجا جایی بود که اولین مصدومیت هنریک رخ داد. مصدومیت های او عمدی بود! چرا که هنریک نمیخواست تا در رقابت ها حضور داشته باشد. زمانی که مربیان از او میخواستند تا به زمین برود و بازی کند، هنریک خودش را به مصدومیت میزد و راهی درمانگاه میشد! جایی که او عاشقش بود.
قطعا هیچ تیمی خواهان چنین بازیکنی نیست و به همین دلیل بود که کارلوس کایزر در هیچی تیمی بیشتر از 3 سال نمانده است!3 سال یک رکورد برای اوست و در اکثر مواقع او خیلی زود یا از باشگاه خود اخراج میشد یا فسخ قرارداد میکرد.
هنگامی که قرارداد کایزر در تیم مکزیکی لغو شد، او به زادگاه خود در برزیل بازگشت. جایی که با دو تیم بزرگ فوتبال برزیل یعنی فلامینگو و بوتافگو قراداد امضا کرد! با وجود مصدومیت های فراوان، او همچنان مهم به نظر میرسید.
دلیل باورپذیر بودن دروغ های کارلوس کایزر
شاید از خودتون بپرسید:
چگونه مردی که حتی فوتبال بازی کردن بلد نبود، با دو تیم بزرگ کشور برزیل قرارداد امضا کرده است؟
جواب دو بخش است:
- در دورانی که کارلوس کایزر حضور داشت، هیچ اطلاعات آنلاینی از بازیکنان و عملکرد آن ها وجود نداشت. شما الآن میتوانید با یک کلیک در اینترنت، تمام اطلاعات یک شخص را بدانید.اما در سال 1980 همه چیز متفاوت بود. خیلی سخت بود که هر پرونده بازیکنی را با دقت بررسی کرد و به همین دلیل هیچکس نمیتوانست اثبات کند که کارلوس در هیچ یک از تیم هایی که ادعا میکرد بازی میکرده است، بازی نکرده است! او ادعا کرده بود برای تیم ایندیپندنت آرژانتین که قهرمان کوپا در سال 1984 شده بود بازی کرده است یا برای تیم آژاکسیو فرانسه به میدان رفته است!
- دلیل دوم این بود که کایزر در حال شبکه سازی و برندسازی شخصیتی برای خود بود. او با رابطه هایی که داشت سعی میکرد به دیگران بگوید که یک بازیکن حرفه ای فوتبال است و دوستی با کارلوس آلبرتو و ببتو به این امر کمک کرد تا کایزر بتواند به مدت طولانی در تیم های مختلف حضور یابد.
در یک قدمی مرگ
به ادعای کارلوس کایزر، پس از مدت ها حضور در لیگ فرانسه و تیم آژاکسیو و آقای گلی در این تیم، او به فوتبال برزیل بازگشت و با تیم اتلتیکو بانگو قرارداد بست. تیمی که متعلق به انسانی خونخوار به نام کاستور دی آندرده بود و کسی نبود که بتواند به راحتی او را فریب دهد!
یک شب قیصر فوتبال به یک مهمانی میرود و صبح زود مربی تیم به او زنگ زد که که مالک تیم از او خواسته است تا برای بانگو بازی کند. کایزر با استرس به او پاسخ میدهد که وضعیت آمادگی بدنی او مناسب نیست و احتمالا مصدوم شده است. با این حال مربی به او اطمینان داد که او بازی نخواهد کرد و تنها بر روی نیمکت خواهد نشست.
در دمای 40 درجه در عرض 5 دقیقه تیم کورتیبا 2-0 از تیم بانگو پیش افتاد. دی آندرده که در حال تماشای بازی بود از مربی درخواست کرد که کایزر را به بازی بفرستد. مربی از کایزر خواست تا برود و گرم کند.
همه چیز همانند شوخی به نظر میرسید. کارلوس کایزر در حال گرم کردن خود و آماده بازی کردن بود! واقعا خنده دار و بسیار هیجان انگیز است. به زودی او باید به زمین میرفت تا دروغش برای خطرناک ترین مرد برزیل نمایان شود. نه تنها زندگی فوتبالی کایزر در خطر بود، بلکه حالا جان او نیز در خطر بود.
کایزر که با حالت نا امید روبروی سکوی هواداران کورتیبا در حال گرم کردن بود، مورد اهانت هواداران این تیم قرار گرفت و این فرصتی برای او بود تا با درگیری با هواداران کورتیبا، از داور کارت قرمز دریافت کند و از زمین مسابقه اخراج شود!
او زمین را ترک کرد اما این ها دلیلی نمیشود که آندریده عصبانی نشود. بلافاصله بعد از بازی، مالک این تیم به رختکن رفت و مقصر شکست را کایزر میدانست. کایزر داشت متوجه میشد که حضور او در بانگو در لحظات پایانی خود قرار دارد. با این حال او آخرین تلاش خود را انجام داد و خطاب به مالک تیم او را به مانند پدرش نامید! به خاطر همین با طرفداران جنگید تا احترام و عزت او از بین نرود.
مالک تیم با شنیدن این جملات لبخندی زد و از اتاق رختکن خارج شد. یک هفته بعد دستمزد کایزر دو برابر شد و قراردادش 6 ماه دیگر تمیدید شد! این ها نشان میدهد که کایزر در حرف زدن استعداد بزرگی داشته و اگر که او نتوانسته از طریق فوتبال از کسی هدیه دریافت کند، اما از طریق حرف زدنش، هدایای زیادی دریافت کرده است.
پایان بخش اول